برونسپاری به آژانسهای دیجیتال مارکتینگ چه معایبی دارد؟

در بلاگ‌های قبل در مورد مزایای برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ صحبت کرده‌ایم. تجربه نرخ ROI مثبت، تجربه کار با یک تیم حرفه‌ای، کاهش هزینه‌ها و ریسک‌ها و تمرکز روی هسته اصلی کسب‌وکارها، کاهش مسائل مربوط به کارمندان و پاسخ‌گویی به تقاضاها تعدادی از مزایایی است که برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ دارد؛ اما هیچ روشی در دنیای دیجیتال مارکتینگ وجود ندارد که صفر یا صد باشد. برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این بلاگ قصد داریم از زاویه دیگری به برون‌سپاری نگاه کنیم و معایب آن را شرح دهیم.

معایب برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ

کاهش کنترل

برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، قدرت کنترل شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و دقیقا یکی از دلایل کسب‌وکارها برای عدم استفاده از برون‌سپاری، کاهش کنترل است. کسب‌وکارها ترجیح می‌دهند تا روی همه امور اشراف داشته باشند و جزئیات عملیات‌ها را به دقت بررسی کنند. اگر فکر می‌کنید که توانایی، مهارت و زمان کافی را برای در دست گرفتن همه امور با همه جزئیات دارید، پس نیازی به برون سپاری نیست اما اگر غیر از این است پس زمان آن رسیده تا بخشی از کارها را به آژانسهای دیجیتال مارکتینگ بسپارید.

انتخاب اشتباه آژانس دیجیتال مارکتینگ

یکی دیگر از معایب برون‌سپاری برای کسب‌وکارها، انتخاب اشتباه آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ است؛ چرا که امکان دارد اهداف ما با توانایی‌ها و مهارت‌های آژانس هم‌تراز نباشد. تجربه ناخوشایند کار با دیگر آژانس‌ها، برآورده نشدن انتظارات و تصمیم‌گیری‌های اشتباه از سمت آژانس‎‌ دیجیتال مارکتینگ از دیگر مواردی است که کسب‌وکارها را دچار تردید می‌کند؛ در نتیجه برای تصمیم‌گیری درست‌تر نیاز به تحقیقات دارید تا بهترین آژانس دیجیتال مارکتینگ را با توجه به سوابق کاری و متناسب با ماهیت کسب‌‎وکارتان و صنعتی که در آن فعالیت دارید، انتخاب کنید.

خدشه‌دار شدن تصویر و هویت برند

احتمالا میان کاری که خودتان انجام می‌دهید با کاری که آژانس‌های دیگر برای شما انجام می‌دهند تفاوت زیادی وجود دارد. یکی از دلایل این تفاوت عدم مسئولیت‌پذیری و تعهد لازم و نبود شور و شوق کافی است. همین موضوع می‌تواند به تصویر و هویت برند شما آسیب برساند. علاوه‌بر این تغییر آژانس‌های مختلف برای همکاری‌های متفاوت یکی از دلایل دیگری است که تصویر و هویت برند را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ پس همانطور که پیشتر گفتیم، تحقیقات دو طرفه اهمیت بالایی دارد. آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ نیاز دارند تا در مورد هویت برندها اطلاعات دقیق جمع‌آوری کنند و کسب‌وکارها نیاز دارند تا علاوه بر کسب اطلاعات در مورد آژانس‌های موجود، بتوانند برند و هویت‌شان را نیز به طور مفصل برای آژانس‌ها شرح بدهند.

رویکردهای متفاوت

هر مفهومی نسبی است و دلیلی جز تفاوت در ادراکات ندارد! برای مثال شاخص کیفیت می‌تواند از نظر شما و آژانسی که با او قصد همکاری دارید، متفاوت باشد. این تفاوت لزوما به دلیل اختلاف میان اهداف نیست، بلکه می‌تواند به دلیل رویکردهای متفاوت به یک مسئله باشد. همین موضوع می‌تواند باعث ایجاد شکاف میان شما و آژانس مورد نظرتان باشد و در ادامه راه شما را با موانع بیشتری رو‌به‌رو کند. شباهت بیشتر و همسو بودن تفکر و بینش میان کسب‌وکارها و آژانس‌های دیحیتال مارکتینگ، یکی از راه‌های بروز اختلاف و ایجاد تفاوت در رویکردها است.

آسیب‌پذیری اطلاعات محرمانه‌

یکی دیگر از معایب برون‌سپاری در معرض خطر قرار گرفتن اطلاعات است. به دلیل ماهیت روش برون‌سپاری و نیاز به ردوبدل کردن داده‌ها، امکان لو رفتن آن‌ها وجود دارد. همچنین برای همکاری با آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ، همواره باید این موضوع را به خاطر داشته باشید که آژانسی که با آن همکاری می‌کنید، ممکن است که با حساس‌ترین رقیب شما نیز همکاری داشته باشد. چرا که آژانس‌ها تا جایی که منابع، نیروی انسانی و زمان به آن‌ها اجازه بدهد، با کسب‌وکارهای زیادی تعامل دارند و همیشه این ریسک می‌تواند وجود داشته باشد که اطلاعات و داده‌هایی که در اختیار آژانس‌ها قرار داده‌اید علیه خودتان استفاده شود! به همین منظور وجود اعتماد میان کسب‌وکارها و آژانس‌ها برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات، موضوع بسیار مهمی است. داشتن اعتبار برای هر دو طرف نیز به شکل‌گیری اعتماد بیشتر کمک می‌کند.

با توجه به همه مزایا و معایبی که در بلاگ‌‌های قبلی و این بلاگ اشاره کرده‌ایم، تصمیم برون‌سپاری به آژانس‌های دیجیتال مارکتینگ با شما است. همانطور که اشاره کردیم با تحقیقات کافی و کسب اطلاعات در مورد آژانس‌ها و همچنین با توجه به ماهیت، اهداف، منابع و ظرفیت کسب‌وکارتان می‌توانید مناسب‌ترین آژانس دیجیتال مارکتینگ را انتخاب کنید.

یکی از مشخصه‌های اصلی برای انتخاب آژانس دیجیتال مارکتینگ مناسب، همراهی شما در تدوین استراتژی‌ها و اجرای کمپین‌ها است. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تلاش می‌کند تا بهترین خدمات را برای تجربه یک همکاری لذت‌بخش ارائه بدهد.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


آشنایی با مراحل اجرای کمپین بازاریابی °360

حتما بارها با یک تبلیغ در قالب‌های مختلف مواجه شده‌اید. چه به روش‌های سنتی و چه به روش‌های جدید؛ در تلویزیون، رادیو، روزنامه، بیلبورد، وب‌بنر و … . این دقیقا همان روش بازاریابی ° 360 است که بدون در نظر گرفتن مخاطب هدف تلاش می‌کند تا یک تبلیغ را در هر قالبی به مخاطب عرضه کند و به نوعی در همه‌جا در معرض دید او قرار بگیرد. فرقی نمی‌کند که مخاطب کجاست؛ چرا که هدف، تنها دستیابی به مشتری و  هدایت او در طول سفر (مشتری) است.

ویژگی بارز یک کمپین جامع و کامل، دربرگرفتن تمام پروسه خرید از اولین برخورد مشتری تا آخرین برخورد او است. کمپین بازاریابی 360 درجه یکی از انواع مدل‌های بازاریابی است که تلاش می‌کند تا با حضور تبلیغات یک محصول خاص و برقراری ارتباط با مشتری از هر مدیا و رسانه‌ای تمامی پروسه خرید را در دست بگیرد. تمامی توجه این مدل به این موضوع است که پیامی را که مخاطب دوست دارد دریافت کند و نوع ارسالی که برای او خوشایندتر است را مدنظر قرار بدهد. اجرای کمپین 360 درجه باید مطابق با پرسونای مخاطب باشد؛ در غیر این صورت تمام زمان و هزینه‌ای که صرف کرده‌ایم به هدر می‌رود.

یکی از مزایای کمپین 360 درجه به دلیل دربرگیری تبلیغات محیطی، موبایل، تلویزیون، رسانه‌های اجتماعی و … این است که با تغییرات و پیشرفت تکنولوژی همگام است و این امکان را می‌دهد تا هر تغییری را در کمپین اعمال کنیم. علاوه‌بر این از دو روش آنلاین و آفلاین به صورت همزمان استفاده می‌کند و به شدت روی صرف زمان و ارسال پیام به صورت یکپارچه تمرکز دارد. این روش می‎‌تواند در قالب‌های مختلفی صورت بگیرد. قالب‌هایی چون وبلاگ‌ها، رسانه‌های اجتماعی، رسانه‌های جمعی، ویدیو، ایمیل، بنر، وب‌بنر و … .

در ادامه به مراحل و دلایل استفاده از روش بازاریابی 360 درجه می‌پردازیم:

 

مراحل طراحی و اجرای کمپین 360 درجه

مرحله اول: مخاطبان هدف‌مان را بشناسیم

استفاده از کلان داده‌ها هم در شناخت پرسونای مخاطب به ما کمک می‌کند و هم این سرنخ را به ما می‌دهد تا بدانیم انتقال چه پیامی برای مخاطب باورپذیرتر و خوشایندتر است. همچنین این امکان را می‌دهد تا به عکس‌العمل‌های مشتری سریعا پاسخ بدهیم و در زمان و مکان مناسب، پیام درست را به منتقل کنیم چرا که طراحی یک پیام مناسب در نهایت رضایت و وفاداری مشتری را به ارمغان می‌آورد. استفاده از رسانه‌ها بسته به نوع مخاطب و پیامی که می‌خواهیم ارائه بدهیم، متفاوت است.

مرحله دوم: مثل مشتری فکر کنیم

شناخت مخاطب به تنهایی برای ما کافی نیست، بلکه نیاز داریم خودمان را جای او قرار بدهیم، نیازهای او را دریابیم و تمامی راه‌هایی که می‌توانیم به درخواست‌های او پاسخ بدهیم را شناسایی کنیم. توجه به خواسته‌ها و نیازهای مخاطبان به مشتری احساس بهتری می‌دهد و کار ما را در هدایت او به قیف فروش و تبدیل او به مشتری وفادار، ساده‌تر می‌کند.

مرحله سوم: قیف فروش خودمان را طراحی کنیم

قیف فروش ابزاری است که به ما کمک می‌کند تا مشتری را در زمانی مناسب و با عبور دادن از مراحلی مشخص، به خرید و به اصطلاح اقدام کردن، ترغیب کنیم. مخاطب با عبور از مراحلی چون آگاهی، علاقه، تصمیم و اقدام در نهایت به مشتری بالفعل ما تبدیل می‌شود. باید بدانیم که قیف فروش و مراحل آن با توجه به ماهیت کسب‌وکارها قابل تغییر است.

مرحله چهارم: 360 درجه را در نظر بگیریم

بر سر راه اجرای هر کمپینی می‌تواند موانع زیادی وجود داشته باشد؛ چه از لحاظ زمان و چه از لحاظ بودجه. در این مرحله چاره‌ای جز جایگزینی منابع دیگر نداریم و برای مثال می‌توانیم از خلاقیت بیشتر استفاده کنیم؛ به نوعی سرمایه‌های انسانی نامحدود را جایگزین محدودیت‌های دیگری می‌کنیم. در نهایت برای کسب بهترین نتیجه، نیاز داریم تا به همه زوایا اشراف داشته باشیم و همه جوانب را در نظر بگیریم.

مرحله پنجم: ایده‌پردازی کنیم

در مرحله آخر نیاز به ایده‌پردازی داریم. باید بدانیم دقیقا چه کاری می‌خواهیم انجام بدهیم و کانسپت اصلی ایده، شعار، طرح کلی یا Key Visual را به دقت مشخص کنیم. توجه به هر مرحله اهمیت زیادی دارد اما برای رسیدن به نتیجه دلخواه و اجرای هرچه موفق‌تر کمپین‌مان نیاز به توجه ویژه‌ای به این مرحله داریم.

دلایل استفاده از کمپین‌ بازاریابی 360 درجه

روش بازاریابی 360 درجه به دلیل نگاه همه‌جانبه، یکی از روش‌های پرکاربرد برای کسب‌وکارها است که با در نظر گرفتن تمام زوایا، نتایج مثبتی را به ارمغان می‌آورد. در ادامه قصد داریم تنها به دو دلیل اصلی استفاده از روش بازاریابی 360 درجه بپردازیم.

اولین دلیلی که ما را به استفاده از این روش ترغیب می‌کند  نیاز کسب‌وکارها به داشتن جایگاهی مشخص در ذهن مشتری است. جایگاه‌یابی یا Positioning مرز تمایز ما با دیگر رقبا را برای مشتری روشن می‌کند؛ اینکه مشتری چه دیدی نسبت به برند ما داشته باشد و با شنیدن اسم برند ما چه ذهنیتی در او ایجاد ‌شود بسیار اهمیت دارد. در نتیجه برای داشتن یک جایگاه مثبت در ذهن مشتری، باید به تبلیغ در همه رسانه‌ها توجه کنیم چرا که برای مثال توجه به تبلیغات تنها در رسانه‌های سنتی باعث می‌شود تا طیف گسترده‌ای از مخاطبان‌مان را خودبه‌خود از دست بدهیم. این کمکی است که بازاریابی 360 درجه به کسب‌وکارها می‌کند.

دلیل دوم امکانی است که بازاریابی 360 برای احیای یک محصول ضعیف به ما می‌دهد. بازاریابی 360 درجه این امکان را می‌دهد تا موقعیت بد یک محصول را تغییر دهیم. در واقع این شانس دوباره را به کسب‌کارها می‌دهد تا بتوانند روی عرضه و معرفی یک محصول تمرکز کنند.

تدوین و اجرای کمپین‌های 360 درجه و کسب نتیجه دلخواه شما، یکی از چندین خدماتی است که شرکتی تبلیغاتی مات ارائه می‌دهد.

منبع: شرکت تبلیغاتی مات


ترکیب برند اکتیویشن و دیجیتال مارکتینگ

آیا به عنوان صاحب یک کسب و کار با برندی ناشناخته، به دنبال افزایش آگاهی از برند و جلب توجه طیف وسیعی از مخاطبان هستید؟ یا می‌خواهید محصول یا خدمت جدیدی از برند خود را برای اولین بار به بازار عرضه کنید؟ این مقاله به شما کمک می‌کند تا ضمن آشنایی با یکی از روش‌های اثربخش و نوین بازاریابی، که از ترکیب برند اکتیویشن (Brand Activation)  با دیجیتال مارکتینگ حاصل شده است، بتوانید صدای برند خود را به گوش طیف وسیعی از مخاطبان هدف خود رسانده و از مزایای آن بهره‌مند شوید.

برند اکتیویشن (Brand Activation) چیست؟

برند اکتیویشن به مجموعه‌ی کمپین‌ها، رویدادها و فعالیت‌هایی در بازاریابی گفته می‌شود که در آن برندها متناسب با اطلاعات حاصل از تحقیقات بازار ، شناخت پرسونای مخاطب و هویت برند خود، به طور مستقیم با مشتریان و مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار می‌کنند، تا افراد بتوانند از نزدیک، محصول یا خدمت را لمس کرده و با تمام ویژگی‌های آن آشنا شوند. در این حالت، علاوه بر افزایش آگاهی از برند، با درگیر کردن مخاطبان، Lead و مشتریان راغب تولید می‌شود. ارتباط نزدیک با مخاطبان و امکان ایجاد تجربه‌ی استفاده از محصول یا تست آن، موجب افزایش رضایت و ایجاد حس مثبت در آنان خواهد شد. این تجربه می‌تواند به حدی در ذهن این افراد ماندگار شود که حتی پس از خرید محصولات یا خدمات آن برند، به یک مشتری وفادار تبدیل شده و استفاده از محصولات آن برند را به دوستان و آشنایان خود توصیه کنند. به عبارتی دیگر، در برند اکتیویشن عمق نفوذ در ذهن و قلب مخاطبان و مشتریان بسیار زیاد است.

تبلیغات ( BTL (Below The Line که در آن از سمپلینگ، بازاریابی مستقیم، برگزاری رویدادها و … استفاده می‌شود و هم‌چنین بازاریابی پارتیزانی یا چریکی می‌توانند نمونه‌هایی از فعالیت‌های بازاریابی در حوزه‌ی برند اکتیویشن باشند.

نقش دیجیتال مارکتینگ در بهبود برند اکتیویشن

امروزه با پیشرفت تکنولوژی، استفاده‌ی گسترده‌ی افراد از اینترنت و ظهور هم‌زمان رسانه‌های دیجیتال، بستر مناسبی برای دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال پدید آمده است. حتی کسب و کارهای کوچک می‌توانند با صرف هزینه‌های پایین‌تر در مقایسه با بازاریابی سنتی، از مزایای شگفت‌انگیز دیجیتال مارکتینگ بهره‌مند شوند و صدای برند خود را به سرعت به گوش مخاطبان برسانند. برای مثال، بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی، یکی از روش‌های رایج و موثر در دیجیتال مارکتینگ است که در آن طیف وسیعی از مخاطبان را که غالباً دارای ویژگی‌های مشترک هستند، هدف قرار می‌دهد. محتوای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به سرعت وایرال شده و نظر طیف وسیعی از افراد را به خود جلب کند. به عبارتی دیگر، کسب و کارها با برنامه‌ریزی و خرید رسانه و انتشار محتوای باکیفیت و جذاب، به وایرال شدن محتوا کمک خواهند کرد. در نتیجه این امر علاوه بر آگاهی از برند، موجب افزایش تعامل و درگیرشدن مخاطبان با برند مورد علاقه‌شان از طریق به اشتراک گذاشتن نظرات، پیشنهادات و احساسات خود خواهد شد.

در دیجیتال مارکتینگ با گستره‌ی مخاطبان وسیعی سر و کار داریم، اما ممکن است درصد قابل توجهی از مخاطبان، بدون لمس محصولات یا داشتن تجربه‌ی قبلی استفاده از محصول یا خدمات یک برند، نتوانند ریسک خرید محصول یا خدمت شما را بپذیرند و تبلیغات دیجیتال برای آن‌ها باور پذیر نباشد. به عبارتی دیگر، در دیجیتال مارکتینگ عمق نفوذ به احساسات و ذهن مخاطبان کمتر است. بنابراین در صورت ترکیب کمپین‌های برند اکتیویشن با دیجیتال مارکتینگ، علاوه بر نفوذ عمیق بر ذهن و قلب مخاطب و ایجاد یک تجربه‌ی دلپذیر از استفاده از محصولات یا خدمات در قالب کمپین‌های بازاریابی که پیش‌تر به آن اشاره شد، این امکان وجود دارد که رویدادها و کمپین‌هایی که در راستای برند اکتیویشن انجام شده در رسانه‌های دیجیتال منتشر شود تا طیف وسیعی از مخاطبان هدف تحت تاثیر قرار گیرند. چرا که از این طریق می‌توانند از تجربیات و نظرات افراد حاضر در کمپین‌های بازاریابی مرتبط با برند اکتیویشن آگاه شوند و بیش‌تر به محتوای تبلیغات اعتماد کنند.

به عنوان مثالی از ترکیب دیجیتال مارکتینگ با برند اکتیویشن، می‌توانیم به کمپین هفته‌ی تکنولوژی هوآوی که توسط آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان در سال 1396 در بازار چارسو اجرا شده، اشاره کرد. در این کمپین به مدت یک هفته، فضایی مناسب و سرگرم کننده برای تجربه‌ی هر یک از ویژگی‌های تلفن HUAWEI Mate 10 ایجاد شد. همچنین،وایرال ویدیوهای تهیه شده از این رویداد از طریق شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و با برگزاری مسابقات در فضای دیجیتال، نرخ تعامل کاربران در شبکه‌های اجتماعی افزایش یافت.مثالی دیگر از اجرای همزمان برند اکتیویشن با دیجیتال مارکتینگ، کمپین سوپراستار هوآوی nova 2 Plus است. این کمپین آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان در تهران و شمال ایران با هدف معرفی محصول به مردم و ایجاد موقعیت برای تجربه‌ی کار کردن با این گوشی اجرا شده است. در این کمپین برای اولین بار از ون‌های تبلیغاتی برای آگاهی از برند استفاده شده که عاملی جذاب، متمایز و خلاقانه در تبلیغات BTL و برند اکتیویشن محسوب می‌شود. دیگر نقطه تمایز در این کمپین، استفاده از اینفلوئنسر مارکتینگ برای وایرال شدن ویدیوها و افزایش تعامل با مخاطبان بوده است.تیم حرفه‌ای آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با استفاده از تلفیق دیجیتال مارکتینگ و برند اکتیویشن، علاوه بر خلق تجربیات قابل لمس برای مخاطبان، صدای برند شما را به گوش همگان می‌رساند.

منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان


4 ویژگی محیط کسب و کار کنونی

حادثه 11 سپتامبر، ورشکستگی شرکت‌های موفق و بزرگ، رسوایی‌های مالی و بحران‌های اقتصادی، بازارهای کالا و ارز را در قرن 21 با آشفتگی و بحران جدی رو‌به‌رو­ کردند. از سوی دیگر، شوک سنگینی به واسطه تلاطم‌های سیاسی و فجایع طبیعی از قبیل سونامی، زمین‌­لرزه و …. به کسب‌و‌کارها وارد شد. همه چیز در حال تغییر است، خصوصا محیط کسب‌و‌کار. یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران، اطمینان یافتن از این موضوع است که شرکت، همگام با تغییرات به ­وجود آمده در محیط حرکت کند و بهترین واکنش را نسبت به رخداد جدید، نشان دهد. در محیط پویا و پیچیده کسب‌و‌کار کنونی، شرکت‌ها برای تعیین گزینه‌های استراتژیک و انطباق با شرایط، می‌بایست مشخصات محیطی را که در آن فعالیت می‌کنند، با دقت شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم مهم‌ترین ویژگی‌های محیط کسب‌و‌کار امروزی را که رهبران کسب‌و‌کارها برای برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و بلند‌مدت سازمان خود می‌بایستی به آنها توجه کنند بررسی کنیم.

ویژگی‌های محیط جدید کسب‌و‌کار

کسب‌و‌کارهای کنونی در قرن 21 در محیطی فعالیت می‌کنند که در­بر­دارنده خصوصیات زیر می‌باشد:

  1. تلاطم: تلاطم و غیر­قابل پیش‌بینی بودن رویدادها یکی از اصلی‌ترین خصوصیات محیط جدید کسب‌و‌کار است. در ادبیات استراتژیک، از عنوان رویداد قوی سیاه، برای توصیف وقایع و رویدادهایی استفاده می‌شود که بسیار غیر محتمل و پیش‌بینی‌­ناپذیر هستند. مدیریت قوهای سیاه به معنای ایجاد قدرت برای کاهش آسیب‌پذیری شرکت در برابر رویدادهای منفی و بیشترین استفاده از رویدادهای مثبت است. به دلیل افزایش ارتباطات متقابل از طریق تجارت و جریان‌های مالی، بحران‌پذیری محیط کسب‌و‌کار و تغییر توازن قدرت، افزایش یافته­است.
  2. رقابت: رقابت شدید و تعداد زیاد رقبا، حاشیه سود فعالان کسب‌و‌کار را کاهش می‌دهد. یکی از دلایل فشار رقابتی، بین­المللی شدن بازار کشور­هایی نظیر چین، هند و … است که زمانی تولید­‌کننده قراردادی محصولات بودند و اکنون در بازارهای نهایی رقابت می‌کنند. شرکت‌ها می‌بایست استراتژی اقیانوس آبی (خلق فضای بی­رقیب) را به منظور فرار از اقیانوس سرخ رقابتی و حاشیه سود کم به­ویژه در مرحله افول چرخه عمر محصول، مدنظر قرار دهند.
  3. تکنولوژی: توانایی تکنولوژی‌های دیجیتال برای تضعیف موقعیت مزیت رقابتی، افزایش یافته­است. به همین دلیل، سازمان‌ها می‌بایستی هم‌گام با تغییر تکنولوژی، استراتژی‌های رقابتی خود را بازنگری کنند، در غیر این صورت با شکست و زیان­دهی مواجه می‌شوند. برای مثال تلفن‌های همراه نوکیا، آیپادهای اپل و گوشی‌های هوشمند بلک بری زمانی در بازارهای مختلف تولید می‌شدند اما اکنون از رده خارج شده­اند. کوتاه شدن چرخه عمر محصولات، همگرایی صنایع و در نهایت تغییر شکل آنها، از پیامدهای اثرگذاری تکنولوژی در کسب‌و‌کارهای کنونی است.
  4. فشارهای اجتماعی و بحران سرمایه‌داری: یکی از اتفاقات بحران مالی سال 2009-2008، از دست رفتن مشروعیت بسیاری از کسب‌و‌کارها بود که بر اعتبار آنها در میان مصرف‌کنندگان، روحیه کارکنان، تمایل سرمایه‌گذاران و تامین‌کنندگان منابع مالی و سیاست‌های دولت در مورد آنها، تاثیری منفی گذاشت. در حقیقت شرکت‌هایی که ارزش‌های مورد حمایت موسسان خود را می‌پذیرند، می‌توانند ثبات بلند­مدت استراتژی و هویت سازمانی خود را تضمین کنند (برای مثال شرکت والت‌دیزنی و وال‌مارت نسبت به موسسان خود والت‌دیزنی و سام والتون). در نظر­گرفتن منافع و نیازهای ذی‌نفعان مختلف جامعه، منجر به پاسخگویی بیش‌تر شرکت در برابر تغییرات محیط، افزایش تعهد شغلی کارکنان و خلاقیت بیش‌تر می­شود. برای مثال کمپین تبیلغاتی داو ” زیبا در هر سنی” به دلیل مطرح ­کردن موضوعی که دغدغه افراد جامعه بوده و هر فردی در طول زندگی با آن درگیر می‌شود، در عین حال درک درست از محیط رقابتی و مخاطب، توانست افزون بر اثرگذاری قوی و موثر بر مخاطب، رضایت مشتری، مشارکت بالا و اهداف فروش و بازاریابی را محقق کند.

پویایی و عدم­قطعیت محیط‌های جدید کسب‌و‌کار، سازمان‌ها را به سمت اتخاذ رویکردهای استراتژیک منطبق و انعطاف‌پذیرتر سوق می‌دهد. رهبران کسب‌و‌کار از طریق نوآوری، راهکارهای بازاریابی، استراتژی اقیانوس آبی و رویکردهای فروش قادر خواهند بود فاصله خود را از رقبا بیش‌تر کنند. در حقیقت، تمرکز رهبران در شرایط عدم قطعیت، نباید صرفا بر سود محدود شود، بلکه می‌بایست به عواملی توجه داشته­ باشند که بر سودآوری اثرگذار است؛ مانند نوآوری، شناسایی مخاطب، رضایت مشتری و کارایی عملیاتی. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، رشد کسب‌و‌کار شما را در محیط‌های رقابتی و پویای کنونی از طریق انتخاب و اجرای استراتژی‌های درست بازاریابی سرعت می‌بخشد.

منبع: شرکت تبلیغاتی مات


آشنایی با 12 تکنیک مفید در ارزیابی ایده (بخش دوم)

در مقاله‌ی قبلی به 7 تکنیک مفید برای ارزیابی ایده‌ها اشاره کردیم. در این مقاله با دیگر روش‌های ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.

8. محاسبه نسبت فایده به هزینه

تحلیل نسبت فایده به هزینه، یکی از روش‌های مفید و نسبتاً ساده برای تصمیم‌گیری، خصوصاً هنگام پیاده‌سازی یک ایده‌ی جدید یا اعمال تغییرات است. به میزانی که برآوردها دقیق‌تر باشد، نتایج حاصل از این تحلیل قابل اطمینان‌تر خواهند بود. در این روش، تمامی هزینه‌هایی که در اثر پیاده‌سازی یک ایده به ما تحمیل می‌شود، محاسبه و با نرخ بازگشت سرمایه(ROI)  مقایسه خواهد شد. در صورتی که هزینه‌ها بیش‌تر از نرخ بازگشت سرمایه باشند، پیاده‌سازی و اجرای آن ایده توجیه اقتصادی نخواهد داشت.  بزرگ‌ترین چالش این روش، در نظر گرفتن تمامی هزینه‌ها و برآورد عددی مزایای غیر مستقیم یا به عبارتی تبدیل فاکتورهای کیفی به کمی جهت حصول نتیجه‌ی دقیق است.

9. تکنیک PMI

تکنیک (PMI (Plus, Minus, Interesting با هدف یافتن نکات مثبت، منفی و جذاب یک ایده به کار می‌رود. از این تکنیک می‌توان در بسیاری مراحل، از مرحله‌ی تولید ایده تا مرحله‌ی نظارت و ارزیابی پس از پیاده‌سازی آن استفاده کرد. برای این منظور، متناسب با هر ایده، جدولی تنظیم می‌شود که شامل 3 ستون نکات مثبت، نکات منفی و جذابیت‌ها است. پس از پر کردن جدول، نوبت به امتیازدهی می‌رسد. به هر کدام از نکات مثبت امتیاز مثبت، به نکات منفی امتیاز منفی و به جذابیت‌ها امتیاز مثبت یا منفی اختصاص می‌یابد و مجموع آن‌ها محاسبه می‌شود. در نهایت ایده‌ای که برآیند امتیازات مثبت بیش‌تری داشته باشد، انتخاب خواهد شد.

10. درخت تصمیم‌

درخت تصمیم یا Decision tree یکی از روش‌های مورد استفاده در فرآیند تصمیم‌گیری است. در این روش، مسائل پیچیده را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌کنیم تا بتوانیم به ذهن خود نظم دهیم. درخت تصمیم، نقشه‌ای شبیه به شکل یک درخت در اختیار شما قرار می‌دهد که بتوانید نتایج احتمالی پیمودن مسیرهایی را مشاهده کنید که از گزینه‌های تصمیم‌گیری پیشنهادی شما حاصل شده است. هر گزینه شامل پیامدهایی است که در حقیقت این پیامدها شاخه‌های درخت را  شکل داده‌اند. درخت تصمیم شامل سه نوع گره یا نود است: گره‌های تصادفی (نشان دهنده‌ی احتمال وقوع پیامد بعدی)، گره‌های تصمیم‌گیری (نمایانگر تصمیمی که می‌توان گرفت) و گره‌های پایانی (نمایانگر نتیجه‌ی پایانی یک مسیر).  از هر گره‌ی تصمیم‌گیری، راه حل‌های موجود یا همان گره‌های تصادفی منشعب می‌شوند. بسط دادن درخت تصمیم تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که هیچ گزینه‌ی احتمالی و پیامد دیگری باقی نمانده و به نتیجه‌ی مسیر دست پیدا کنیم. در نهایت با ارزیابی هر مسیر توسط محاسبه‌ی هزینه و مزایای آن و وزن دهی به گزینه‌های احتمالی و توجه به ریسک‌های هر مسیر، محدودیت‌ها و منابع موجود، در مورد انتخاب بهترین گزینه تصمیم‌گیری کنید.

11. Idea Advocate

روش وکیل مدافع ایده یا Idea Advocate زمانی به کار می‌رود که چند ایده‌ وجود دارد و شما برای انتخاب بهترین ایده از میان آن‌ها نیاز به هم‌فکری دارید. در این حالت، یک فرد به عنوان مدافع ایده یا Advocate که با مفهوم هر ایده، ویژگی‌ها، مزایا و معایب آن آشنایی کامل دارد یا باید ایده‌ی منتخب را اجرایی کند، ایده‌ها را به اعضای گروه معرفی می‌کند. سپس هر ایده مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی در رابطه با حذف یا اجرای آن اتخاذ می‌شود.

12. تحلیل Impact

تحلیل Impact یکی از روش‌های تحلیل گروهی مناسب برای امکان سنجی پیاده‌سازی ایده‌ها است. به‌کارگیری این روش نسبتاً ساده است و به طرز تفکر و دیدگاه افراد حاضر در گروه متکی است. تحلیل Impact یک روش طوفان مغزی است که در آن اثرات تغییرات ایجاد شده ناشی از پیاده‌سازی ایده‌ها ارزیابی و بررسی می‌شود. یکی از مزایای این روش، پیش‌بینی مسائل و مشکلات ناشی از پیاده‌سازی ایده‌ها است. در تحلیل Impact، تمامی عواملی که بر نتایج کار پس از پیاده‌سازی ایده‌ها تاثیر مثبت دارند در نظر گرفته می‌شود. برای بسط این مدل، تحلیل ارزش‌ها یا Value می‌تواند به آن اضافه شود، به صورتی‌ که به هر impact با توجه به ارزش‌های مورد نظر خود مانند کارایی، میزان اثربخشی یا سطح نوآوری امتیاز دهی شود. در نهایت ایده‌ای انتخاب خواهد شد که بیش‌ترین امتیاز را در تاثیرات مثبت به خود اختصاص دهد و ریسک پیاده‌سازی پایین‌تری داشته باشد.

امروزه خلاقیت و نوآوری برای کسب و کارها در تمام زمینه‌ها از جمله تبلیغات، امری ضروری است. تکنیک‌های ارزیابی ایده‌پردازی و خلاقیت، علاوه بر تحلیل و بررسی ایده‌های موجود، به خلق ایده‌های جدید نیز کمک می‌کنند. تیم ایده‌پردازی و خلاقیت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائه‌ی سناریوهای خلاقانه کسب و کار شما را تا رسیدن به رویاهایتان همراهی می‌کند.